۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

Pantheist - o solitude


متاسفانه به نظر تمام شد دورانی که بعضی از بندها جایگاه و مقامی داشتند.
هم به علت کثرت بندهایی از این قبیل و در این گونه تم ها ، و هم به دلیل گم شدن مخاطبان در بین این همه بند و ایدئولوژی.

ولی هنوز عده بسیار کمی هستند که نام pantheist، براشون نامی آشنا و قدیمیست، و یاد آور دورانی خاص.

همون عده کم هم هنوز به کار این بند ایمان سابق رو دارند.

سبک بند ، سبک همیشه زنده funeral doom هست.

ترجمه زیر ، ترجمه لیریک ترک o solitude از اولین آلبوم کامل گروه به اسم o solitude-2003 هست.

قطعا نیازی به تعریف بیش از این نیست.



O solitude
آه ای تنهائی

O, how it hurts
آه که چگونه صدمه زدی
The sting of solitude!
ای نیش تنهائی
I'm quenching on my own
خودم را فرو می نشانم
My solitude is going to kill me
تنهائی ام خیال کشتنم را در سر دارد

O, how they tighten
The ropes around my neck!
آه که چگونه طنابی به دور گردنم بستند
What have I done to myself?
From this self-made hell
از این جهنم خودساخته
چه کاری می توانم برای خود کنم ؟
Who is going to save me?
آیا کسی قصد بخشیدنم را دارد ؟

As I'm laying here
همچنان این منم که اینجا آرمیده ام
With my eyes closed
با چشمان بسته ام
I can see you smiling, drowning in joy
می توانم خنده هایت را بنگرم ، غرق در شادی ای
I reach out my arms; beg to touch your face
آغوشم را می گشایم ، تا گدایی کنم لمس کردن چهره ات را
But you stand there motionless
اما بدون حرکتی در آنجا ایستاده ای
Waving from the other side
و به سوی دیگری می روی

Childhood memories: tears of happiness in my eyes
خاطرات کودکی : اشک شوق درون چشمانم
Sitting in the middle of a crowded room
وسط اتاقی شلوغ نشسته ام
Around me joyous faces -those who loved me
چهره های شادمان دور و برم ، کسانی که دوستم دارند
They are all here for me -I'm the pride of the room
همگی به خاطر من اینجا اند ، من بهترین آن اتاقم
Beautiful paintings on the walls
نقاشی های زیبایی روی دیوارها
Someone throws a match into the fireside...
یک نفر چوب کبریتی درون بخاری می اندازد

Where are they now? Please, tell me!
هم اکنون آنها کجا هستند ؟ خواهش می کنم... به من بگو ...
As this pain cuts me in two
این رنج مرا دوچندان می کند
And nobody is here to heal my open wounds
و هیچکسی اینجا نیست تا زخمان بازم را التیام بخشد
Alone I am dying, alone I am crying
به تنهایی می میرم ، به تنهایی می گریم
I pray for time to come and take
The remains of what seems to have been me...
زمانی برای برداشت بقایای چیزهایی که در ظاهر مال من بود می خواهم

Even the shadows of time have abandoned me
They left terrified
حتی سایه های زمان به طرز هولناکی مرا ترک گفته اند
by the empty look
On my scared face
و با نگاهی تهی ، به چهره ترسانم خیره شده اند
Time has forgotten me
زمان مرا به فراموشی سپرده است
I'm getting older every day but I never die
هر روز پیرتر و پیرتر می شوم اما هرگز نمی میرم

The time has come to end your life:say a last goodbye to the world
پایان زندگی ات درحال رسیدن است ، آخرین وداع را با دنیا بگو
I can't do such a thing
از دست من کاری ساخته نیست
What are you waiting for? The world doesn't need you. Die like a honourable man
منتظر چه هستی ؟ جهان نیازی به تو ندارد ، مانند مردی سربلند بمیر
NEVER! I shall live and learn to bear this damned pain
هرگز ! من باید زندگی کنم تا این رنج لعنتی را دوام بیاورم



کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز است....

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

Cult Of Luna



بعضی از بندها هستند که کاری به کار هیچ چیز ندارن،یعنی کاری ندارن که "کلیشه" داره به کجا می ره و کاری ندارن که گروه های هم سبک "کلیشه رو چطور دنبال می کنند".این دسته از بندها خود صاحب کلیشه هستند و کلیشه ای رو که دنبال می کنند خودشون ساختند، اگر این "خود کلیشه سازی" خیلی گسترده باشه تبدیل به یه سبک می شه مثل گروه death که اسم گروه به اسم سبکی تبدیل شد که الان درش بحثی نیست.
ولی اگر این "خود کلیشه سازی" تا حد محدودتری جلو بره تبدیل به خلاقیت می شه و گروه خلاق همون بند متفاوتی می شه که قابل قبول و قابل تحسین هست و کارهایی رو ارائه می ده که هر ترکش نمایانگر فرسنگ ها جلوتر بودنش از هم سبکهای خودشه.

این موضوع در بین تمامی هنرها مشترکه، اگر در موسیقی باشه به عنوان یک آلبوم "متفاوت" ، در نقاشی در قالب یک نمایشگاه "متفاوت" ، در سینما در قالب یک فیلم "متفاوت" ; و در هر هنری به شیوه خودش نمایش داده می شه.

چیزی که باعث به وجود آمدن آثاری متفاوت می شه گاهی نفرت و گاهی خسته شدن و یا ارضا نشدن از سبکیست که هنرمند درش فعالیت می کنه.
و جالبه که همه این خصوصیات بسته به شخصیت خالق اثر داره و در هر سه مورد می شه دید باز و بلند نظری هنرمند یا هنرمندان رو دید.

در این بین باید به این نکته ی مهم توجه داشت که "تفاوت هر چیز" ، "دلیل بر خوب بودنش نیست" .
و "هر نوع تفاوتی یا تفاوت به هر قیمتی" زیبا نیست.

Cult Of Luna از جمله این بندهاست. یعنی راهی رو برای خودش ساخته و بر روی اون راه حرکت می کنه و این یعنی خلاقیت و تفاوت.

سبک :
سبک گروه واقعا ارزشمند و از جمله سبکهاییست که روش کم کار شده ودوران نوپایی رو طی می کنه ، cult of luna سبکی رو دنبال می کنه که درش "خوب بودن سخته" ، شایدهم تا حدی غیر ممکن.

سبک گروه Atmospheric Sludge/Progressive/Post-Hardcore هست.
عمده ی موسیقی گروه رو sludge تشکیل می ده به همراه فضاسازی های اتمسفریک.رگه های کمی از progressive تا حدودی درش حس می شه ولی تا حدی نیست که سبک اصلی (atmospheric sludge) رو کم رنگ کنه و مثل یک چاشنی اون حالت یکنواخت اسلاج رو به خوبی از بین برده.
وکال هم به سبک hardcore می خونه و post-hardcore هم به دلیل وجود فضای عجیب حاصل از ادغام اتمسفریت و وکال هاردکر هست.
در برخی از منابع doom\sludge هم به عنوان سبک بند درج شده ، خب همه می دونیم که sludge از زیر شاخه های مجزای سبک doom به شمار می ره ، از همین جهت نیازی به نام بردن doom در کنار اسلاج نیست ، همنطور که گفتم نیاز نیست ولی اگر doom sludge هم به عنوان سبک بند در نظر بگیریم اشتباه نیست ، ولی سبکی که اول بهش اشاره کردم خیلی دقیق تر و کامل تر می تونه برای کسی که تا به حال این بند رو نمی شناخته یه پیش فرض ذهنی درست ایجاد کنه ، و طبیعیه sludge که از دل دووم بیرون اومده شباهتهای زیادی به سبک پدرش داشته بشه .
فضاهای آهنگها به غیر از فضای قالب ابهام گونه یا مرموز گونه ، به دو دسته ی فضاهایی با عظمت شکوهمند و فضاهای غم انگیز تقسیم می شه.

می شه گفت که "ابهام" مشخصه اصلی گروهه،چیزی که من رو شیفته ی این گروه کرد.
ابهام نه تنها در خیلی از اشعار بلکه در موسیقی به طور واضح قابل لمس هست. cult of luna مهارت خاصی در ساختن و القا کردن فضای مورد نظرش داره.بعضی از آهنگها و قطعه ها که می خواد فضای شکوه و عظمت،غمگین و ... رو نشون بده به راحتی این کار رو انجام می ده و مخاطب هم خواسته یا ناخواسته با تمام وجود این فضا رو احساس می کنه.ولی وقتی که فضا رو رمزآلود، ابهام آور یا مضطرب نشون می ده واقعا هیچ مرزی رو نمی شه براش تعیین کرد،یعنی نمی شه گفت که این چه جور فضاییه که به هیچ چیز شبیه نیست و فقط یه حس غریب و معما حالت رو در آدم زنده می کنه، طوری که آدم معنی ابهام رو واقعا درک می کنه.
و در بعضی از اشعار هم این ابهام رو به طور شدید تر می بینیم.برای من انقدر شدید بود که فکرم به خیلی جاها رفت و یکسری سوالات جالب برام پیش اومد.باید بگم اگر کسی هستید که علاقه خاصی به فکر کردن بیش از حد دارید ، یا برعکس اصلا حال و حوصله فکر کردن رو ندارید، در هر دو صورت با اشعار cult of luna به فکر فرو می رید.این گروه دنیای عجیبی رو برای خودش ساخته.


اسم بند به معنی (آیین الهه ماه) هست.
Luna " نام الهه ماهیست که در افسانه ها از اون به عنوان قدرتی شفابخش و یاری دهنده نام برده می شه که با تمام موجودات جنگل و درختان و تمام عناصر طبیعت در ارتباط هستش و همچنین آیین اصلی موجودات افسانه ای "الف های شبانگاه" هستش."الف های شبانگاه" هم موجوداتی اند که در جنگل های انبوه زندگی می کنند و نیروی خودشون رو از محیط و موجودات جنگل می گیرند، با تمام موجودات جنگل ارتباط خوبی دارن و از عناصر اصلی طبیعت به عنوان قدرت و سلاح استفاده می کنند،مثل به کار گیری قدرت باد یا آب و همچنین توان صحبت کردن با درختان موجودات جنگل رو دارند و درختان جنگل رو مثل دوستانشان می شناسند و بر رو یا درون درختان خانه دارند.اژدها ها را سمبل قدرت می دانند و به جای پادشاه و یا حاکم "ملکه" ای رو برای خود انتخاب می کنند،همچنین بسیار قدبلند با پوستهایی آبی و قدرتمند به همراه نیرو های جادویی هستند.شاید توضیح خصوصیات الف ها زیاد لزوم نداشت ولی برای اطلاعات خوبه.

موسیقی گروه "واقعا" خاص خودشه، تعریف یا مثالی نمی شه براش آورد.فقط می شه گفت که اگر دنبال سرعت و تکنیک نوازندگی هستید ،اگر هم تعریف عجیب غریبی تو ذهنتون از خلاقیت ساختین یا اصلا کاری به خلاقیت ندارین از این بند خوشتون " نخواهد " اومد.

اگر دنبال بندی هستید که از هرجهت کاملا خاص باشه، و در عین حال خوب و متفاوت باشه،دنیا و فضای متفاوت داشته باشه و از همه مهمتر ""نوع نوینی از متال"" رو به نمایش گذاشته باشه ; Cult Of Luna قطعا انتخاب مناسبیه.

موسیقی ای همراه با فراز و نشیب های بسیار، درامی که ریتماش آدم رو گاهی یاد موسیقی شرقی میندازه ، گیتار باسی که نقش حیاتی رو در تمام ترک ها بازی می کنه ، گاهی با صدای خشک و گاهی با صدای سنگین و گاهی رویایی ، گیتارالکتریکی هم که در حال ملودی زدن هست ، صداش یه مواقعی من رو یاد تنبورهم می ندازه و گیتار ریتم هم معمولا پا به پای باس جلو می ره ؛ ولی معمولا تعویض ریتم آهنگ با خلاقیت های گیتار باس و درام شروع می شه.

Cult Of Luna طوری که دوست داره آهنگ می سازه ، می شه گفت که ساختار موزیک متال رو با توجه به سبکش کمی تغییر داده و اون رو با شخصیت خودش تلفیق کرده. دقیقا مثل سبک پست مدرنیسم در نقاشی . وقتی که شما به آثار مدرنیسم نگاه می کنید می بینید که به ساختار کلیشه و رایج نقاشی در هر سبک پیشین و یا در اصطلاح کلاسیک هیچ توجهی نشده ، هدف فقط ایجاد یه اثر خارق العاده بدون شباهت به سبک و یا اثری دیگر هست.

موسیقی رو نه از تمام جهات ، ولی از خیلی جهات می شه با هنر نقاشی مقایسه کرد ، من خودم به سبک های زیادی از نقاشی مثل امپرسیونیزم ، کوبیسم علاقه دارم ، ولی همیشه وقتی به یک اثر مدرنیسم یا پست مدرنیسم نگاه می کنم ، کلاس ، وقار و شخصیتی که در این آثار می بینم در هیچ سبک دیگه ای نمی بینم ، مثلا هنرمندان امپرسیونیست وقتی که هنوز امپرسیونیزمی وجود نداشت و این سبک داشت پایه ریزی می شد دسته جمعی به طبیعت می رفتند و با شیوه ابداعی خودشون که بعدها امپرسیونیزم نام گرفت به نقاشی و ثبت لحظه ای طبیعت می پرداختن ، بعد از اینکه به شهر بر می گشتن هم عموما به خاطر کار جدیدی که داشتند می کردند به تمسخر دیگر هنرمندان گرفته می شدن و کمی هم خودشون رو می باختن و این احساس در بعضی از آثارشون محسوس هست ، اما هنرمندان مدرنیسم و پست مدرنیسم عموما انسان های به دور از جمع و خونه نشینی بودند و علایق و تنفر خودشون رو با شخصیت خودشون هم جهت می کردن و به خلق آثاری "بدون کوچکترین تقلیدی از دیگران" می پرداختن که می شه به اون آثار مهر "هنر" رو زد.

و همیشه یادتون باشه ، هر سبکی در هر هنری با یک کلیشه شکنی به وجود میاد که اکثرا در اوایل مسخره و مضحک بهش نگاه می شه ، همه می دونیم که سبک کوبیسم ( کوبیسم علمی نه کوبیسم الکی) یکی از سبکهای قوی و پیچیده نقاشی به حساب میاد ، ولی همین سبک رو وقتی پیکاسو در اوایل کار و پایه ریزی می کرد با انتقادهای تمسخر آمیز زیادی هم از طرف عامه مردم و هم از طرف اهل هنر مواجه بود ، ولی پیکاسو کار خودش رو کرد ، به انتقادهای مسخره ای که ازش می کردن بی توجه بود ، نگاه نکرد که هنرمندان دیگه هنر رو چه طور دنبال می کنند و بدون کار داشتن به کار کسی به کارش ادامه داد و الان وقتی اسم پیکاسو میاد روح هنر به خودش می باله ، اینا هنرمندن نه کسایی که مثل ابله ها سالها به خودشون زحمت بیهوده می دادن تا بتونن مثلا یه درخت رو عین خودش بکشن ، درد نکنه دست دوربین عکاسی که ماهیت هدف مسخره اون هنرمندای بی هویت رو آشکار کرد.
(ناگفته نماند که پیکاسو در اوایل به زیبایی آثار رئالیسم زیبایی خلق کرده ، ولی فرقش اینجا بود که پیکاسو این مرحله رو گذروند و به مرحله بعدی(کوبیسم) رسید ولی دیگر هنرمندان تو همون رئالیسم گیر کردن و چون توان رفتن به مرحله بعدی رو نداشتن فقط خودشون رو قبول داشتن)

حرفهایی رو که در مورد هنر نقاشی زدم رو خودتون با موسیقی و مخصوصا بندهای متعدد متال مقایسه کنین ، آدم خودش فکر کنه به نتیجه های جالبتری می رسه که ماندگار تر هم هست.

این بند از جمله بندهاییست که از نظر خلاقیت واقعا حرفی رو باقی نذاشته، چه به این گروه علاقه مند شدین و چه نشدین، حتما یکی از آلبوم های گروه رو گوش کنید.چون یک نوع جدید از متال رو تجربه می کنید که تا حالا ازش محروم بودین.
اگر خواستین آلبومی رو از این بند گوش کنین آلبوم آخر یعنی eternal kingdom 2008 رو بهتون پیشنهاد می کنم ، واقعا آلبوم پخته و نمایانگر درک موسیقی بالای Cult Of Luna هستش.


Cult Of Luna در سال 1998 در سوئد تشکیل شد ، لیبل گروه earache records هست ، آلبوم های کامل بند تا به حال 5 تا بوده که همونطور که گفتم اول سال 2008 رو گوش کنین و بعد که خوشتون اومد تمام آلبوم ها رو گوش کنین ، همه آلبوم ها خوب و با کیفیت و از همه مهمتر سیر تکاملی دارن ، یعنی هر آلبوم بهتر از سال قبلیش هست و البته این به معنی بد بودن آلبوم های اول این بند نیست.

اعضای این بند 8 نفره :

Johannes Persson - Guitar, Vocals


Klas Rydberg - Vocals


Erik Olofsson - Guitars


Fredrik Kihlberg - Guitar, Vocals


Magnus Lindberg - Sound Engineering, Percussion, Guitar


Andreas Johansson - Bass


Anders Teglund - Sampler, Synthesizer


Thomas Hedlund - Drums



دیسکوگرافی :

Cult of Luna Switchblade Split-2000
Cult of Luna Single-2001
Cult of Luna Full-length-2001
The Beyond Full-length-2003
Salvation Full-length-2004
Bodies/Recluse Single-2006
Somewhere Along the Highway Full-length-2006
Eternal Kingdom Full-length-2008
Fire Was Born DVD-2009
Eviga riket DVD-2010




Eternal Kingdom


سلطنت جاودان



His throne is unthreatened.
سلطنتش غیر منتظره است


No man dare to challenge.
هیچ مردی توان مبارزه با او را ندارد


Emperor in stone, ruler in disguise.
امپراطوری در سنگ(نمایش داده نشده)،حاکمی در استتار


Take on life form, pass through the fields


شکل زندگی به خود می گیرد (حالت مادی به خود گرفتن)، از دشتها عبور می کند



Let kingdom come.
اجازه دهید امپراطور وارد شود


Eternal order done.
دستور ابدی انجام شود



Here they collect.
اکنون در اینجا گرد هم آمده اند


The oath of servants.
پیمان خادمان


By the mountain side.
از کناره ی کوه


Follow the pack


گروه پیشتاز(افراد راهنمای گروه کوهنوردی) را دنبال کنید



Caveman trapped inside.
غارنشین به دام می اندازدش


Trees and beings come to life.
درختان و موجودات به زندگی می آیند


Emperor in fire, ruler in disguise.
امپراطوری در آتش، حاکمی در استتار


Take on life form, caught in the fields


شکل زندگی به خود می گیرد، در دشتها گرفتار می شود



Let kingdom come.
اجازه دهید امپراطور وارد شود


Eternal order done.
دستور ابدی انجام شود



Come alive you sovereign.
فرمانروایت را زنده کن


Gather the herd and lead the way.
گروه جمع شده و پیش قدم می شود



راستی
چند روز پیش به یک نمایشگاه عکاسی/نقاشی رفته بودم ، یکی از تابلو ها کامل عکاسی بود ، یعنی روش هیچ ادیتی نشده بود ، اسم اون تابلو این بود :


باور مکن زیبایی را نشانت دهم



کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز است....