۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

mayhem

دیدم تا حالا تو این بلاگ از بلک متال چیزی ننوشتم.دیدم اصلا نمیشه.درباره بندی که امکان نداره کسی نشناستش.جز گروهایی که به نظرم با اینکه از قدیمی ترین ها بوده کارش خیلی خوب و تاثیر گذار بوده.البته مطالب زیاد دیگه ای هم ضمیمه ی این پست هست. اسم این گروه بزرگ mayhem هست.مضمون اشعار در مورد مرگ و satanism و زوال جهان است و نکته جالب اینه که من خودم وقتی ترکیب یه گروه عوض میشه دیگه سخت میتونم آهنگاشونو گوش کنم ولی با اینکه ترکیب این گروه به غیر از یک نفر کاملا" عوض شده بازم باهاش حال میکنم.در ضمن در مورد خورده شدن مغز دد توسط اورانیموس هر کی یه چیزی میگه.بعضی ها میگن که این یه شایعه برای معروف کردن بند بوده.بعضیا هم میگن که قضیه کاملا" واقعی بوده.راستش منم اصلا" دوست ندارم نظرم رو در این باره بگم.ببخشید.

بلك متال در نروژ از زماني پديد آمد كه نئو وايكينگ هاي نروژ در جستجوي راه و وسيله اي براي نابود كردن مسيحيت در نروژ و بعد در تمام دنيا بودند و در اين راه انسانهاي بسياري را كشتند و كليساهاي زيادي را آتش زدند و بلك متال را تا نهايت نواختند تا شايد خداي تاريك pagan ها باز گردد . بازديد كنندگان و توريست ها از نروژ به عنوان كشور حماسه ها و افسانه ها ياد مي كنند . پايتخت اين كشور هم اسلو است كه در مركز اين شهر همه چيز از خانه هاي سنگي زيبا تا معتادان و گدايان با قيافه هاي مختلف ديده مي شود .در يكي از همين خانه هاي مركز اين شهر و در يك اتاق شش ضلعي گروه mayhem به عنوان اولين گروه بلك متال نروژ شكل گرفت . در اين اتاق فرشهاي بسيار كثيف در زير پا ، صليب هاي شكسته نازي بالاي سر به همراه صليب هاي برعكس و شمشير وايكينگ ها كه به در و ديوار آويزان شده ديده مي شودHell hammer (درامر ) در حال حاضر تنها عضو باقي مانده از تركيب تشكيل دهنده گروه است هر چند كه همچنان شايعاتي مبني بر جدايي او و پيوستنش به گروه Marduk به گوش مي رسد و حضور او در تور اين گروه به اين شايعات قوت مي بخشد.پايه و اساس اين موسيقي در نروژ در اوايل دهه هشتاد شكل گرفت . اعضاي اين گروه در همان خانه زندگي مي كردند كه اطرافيان از اين خانه به عنوان خانه اي شيطاني ياد مي كنند .Hell hammer مي گويد: "وقتي براي خريد به مغازه اي مي رفتيم پير زن ها به محض ديدن ما فرار مي كردند و به نوه ها و بچه هايشان مي گفتند اينجا محل زندگي شيطان است" البته گروه mayhem تلاش خاصي براي رفع اين خرافه پرستي ها نكرد . گروه مشغول تمرين و كار بود كه dead خواننده گروه مغز خود را با شات گان متلاشي كرد و اعضاي گروه جنازه او را همان طور در حياط خانه رها كردند تا جسد dead خوراك پرندگان شود .Hell hammer مي گويد: "اين كار dead مرا متعجب نكرد چون او واقعا ديوانه بود و هميشه هم از قلعه‌هاي عجيب نروژ صحبت مي كرد."Hell hammer و euronymous گيتاريست گروه اولين كساني بودند كه جنازه dead را ديدند و euronymous مي گويد ما وقتي جنازه او را ديديم كه مغز او روي زمين ريخته بود و خون به ديوار ها ريخته بود .Hell hammer مي گويد: "euronymous قسمتي از مغز او را برداشت و با فلفل و سبزي پخت و خورد" Hell hammerاولين كسي بود كه لباس اين چنيني بلك متال را مد كرد. چكمه هاي بلند ، لباس جين ، ژاكت هاي چرمي سياه به همراه پنتاگرامي كه به گردنبندي كه از استخوان جمجمه dead ساخته شده بود اولين تيپ بلك متال بود .بلك متال هميشه موسيقي ترسناكي بوده و حتي گروههاي انگليسي مثل venom خود را به عنوان يك گروه شيطاني مطرح كرد و خود را طبق قوانين شيطان پرستي وفق دادند . اما وقتي كه بلك متال به نروژ رفت تغييراتي اساسي در آن شكل گرفت و جنگي عظيمي كه بر عليه مسيحيت با اين موسيقي شكل گرفته و پيوند خورده نماد پيدا كرد. از گروههاي ديگري كه بعد از mayhem به اين نهضت پيوستند مي توان به dark throne ، immortal ، burzum ، marduk وemperor اشاره كرد.درهمين زمان euronymous شركت DSP را شكل داد .Hell hammer در مورد او مي گويد: " او احساسات نداشت . ترحم نداشت و هميشه هم مي گفت كه اين نوع زندگي برايش لذت بخش است . " euronymous با تشكيل اين شركت به واقع بزرگترين خدمت را در حق اين موسيقي كرد. اين شركت در زير زمين همان خانه محل تمرين گروه تشكيل شد . اين زير زمين مثل سياه چال هاي قديم تاريك و نمناك بود و با شمع روشن مي شد . افراد بسياري پس از آمدن به اين مكان و خروج از آن كفن به تن مي كردند و در اوج نشئگي حاصل از هروئين و LSD به خودزني با چاقو و شيشه شكسته مي پرداختند و با اسپري بر روي ديوار عبارت 666 را مي نوشتند . Hell hammer مردمي كه با تفنگ به خود يا ديوار شليك مي كردند و حتي كسي كه با پتك به مغز خود كوبيد را به ياد مي آورد يا حتي euonymous كه يك روز آنقدر خود را با زنجير زد تا بي هوش شد. در حدود سال 1990 بود كه بلك متال در حال پيشرفت بود و در اين زمان گروه سازش ناپذير marduk پايه ريزي شد و با اولين آلبوم خود يعني **** me Jesus دري جديد را بر روي بلك متال و مبارزه با مسيحيت باز كرد . Samoth گيتاريست بزرگي كه از اعضاي تشكيل دهنده emperor است و سابقه همكاري با burzum ، satyricon و ... را دارد مي گويد : " ما هميشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسيح اعلام خواهيم كرد .و خواهيد ديد كه چگونه اديان وايكينگ ها باز خواهد گشت " نقطه اشتراكي كه در بين گروههاي آن موقع بلك متال ديده مي شد اين بود كه همه آنها نفرتي خاص نسبت به مسيحيت داشتند . در اين زمان آتش زدن كليسا ها به وسيله كساني كه خود را سربازان اودين مي ناميدند مد شد . از پيشگامان اين كار مي توان به varg vikerness يا همان count grishnackh اشاره كرد. از كليسا هاي معروفي كه ورگ آتش زد fantoft را نام مي برم كه از آثار باستاني نروژ است . از ديگر كليساهاي معروف kolmen kolen است كه samoth آتش زد كه اين كليسا كليساي خانوادگي پادشاه هارالد پنجم بوده .Samoth در ابتدا با كمك ورگ كليساي fantoft را آتش زد و بعد از آتش زدن كليساي kolmen كليساي skjold را هم به آتش كشيد .او مي گويد : " در كوچكي در زير محراب كليسا وجود داشت و من هم چند گالن گازوئيل روي آن ريختم و كبريت زدم و فرار كردم "
ورگ هم از اعضاي اصلي اين جنبش بود كه اغلب لباسهاي وايكينگ ها را مي پوشيد و در ايدئولوژي اش بسيار حساس و سخت گير در عين حال احساساتي بود ( اين نكته در آهنگهاي بارزام چه با كلام و چه بدون كلام كاملا مشهود است و هميشه حتي در تند ترين آهنگهاي او نغمه اي غمناك شنيده مي شود ). ورگ از معتقدان شديد به مبارزه با مسيحيان از طريق آتش زدن كليسا بود . او با بنزين كليساي fantoft را آتش زد و بلافاصله به ميان آتش رفت و روي ديوار كليسا ادرار كرد . بعد از اين جريان euonymous ادعا كرد كه ورگ اين كار را براي مشهور شدن كرده و تقريبا دو ماه بعد از اين جريان بود كه ورگ euonymous را كشت و به قصد توهين به دادگاه موهايش را بافت و دائما در دادگاه مي خنديد . نظر مشترك اعضاي بلك متال اين است كه مسيحيت در سال 995 بعد از ميلاد توسط olaf tryggvason به نروژ آمد كه آنها با آمدنشان طلا و نقره مردم را به غارت بردند و براي اجراي قدرتشان دين جديد را به مردم نروژ خوراندند و قلعه هاي pagan ها را آتش زدند و مردم را سر دو راهي مسيح يا مرگ قرار دادند . اصلاحات مارتين لوتركينگ در سال 1537 مانند قبل آنچنان خونين نبود ولي به همان اندازه بي قانون و چرت بود . لوتركينگ زبان آلماني را با نروژي مخلوط كرد . با اصلاحات لوتركينگ تجاوز و دزدي در نروژ افزايش پيدا كرد و مبلغان تبليغ مي كردند كه با مسيحي شدن به خدا نزديك مي شوند .Trond viggo torgersson عضو هيئت كودكان نروژ مي گويد : " شيطان پرستها خواهان پايان دادن به اين دوروئي معنوي مردم هستند . در اين زمان نروژ بسيار ضعيف است و هر روز زندگي سخت تر مي شود و حتي مردم به جاي كليسا خواهان شعبه مك دونالد در محله شان هستند . " Torgerssonاميدوار است كه اين آتش باعث بيدار شدن افكار خفته مردم شود . وقتي از اسقف andriass artfloat در اين زمينه سوال مي شود با عصبانيت مي گويد : " اين مسايل واقعا نمي تواند دين ما را خدشه دار كند و اين قدر ضعيف هستند كه ما حتي به مبارزه با آنان فكر نمي كنيم "پروفسور tormod engelsviken مي گويد : " الان در زماني شبيه قرون وسطي هستيم و اين بار پاگان ها در مقابل مسيحيان قرار گرفته اند كه هر دو طرف در عقايدشان بسيار دقيق هستند. " او اعتقاد دارد نروژيان ديني روحاني و واقعي مي خواهند و مي گويد : " اين حركت و جنبش پاگان ها نوعي خون خواهي و انتقام از خشونت مسيحيان است . شما بايد به ياد بياوريد وايكينگ ها در زمان آمدن مسيحيت ساكت بودند و به مرور زمان از بين رفتند ولي الان نوبت نئو وايكينگ هاست "Nebelhexa خانمي كه از اساتيد دانشگاه در نروژ بود عضوي ديگر از اين جنبش است كه بسيار زود جادوي سياه را ياد گرفت و به يكي از اعضاي معتبر كليساي شيطان تبديل شد . او موهايي قرمز داشت و سرانجام كليساي شيطان را ترك كرد و با samoth به همراه گروه emperor در تور اروپا به همراه cradle of filth شركت داشت آشنا شد و با او ازدواج كرد . در نيمه شب سال نو همان سال samoth و nebelhexa از كوهي برفي در نزديكي خانه شان بالا رفتند و در جايي در ميان درختان samoth به رسم شيطان پرستها سينه هاي nebelhexa را بريد و خون آن را روي برف ريخت و با هم همقسم شدند كه تا عوض شدن دين نروژ از مبارزه دست نكشند . Nebelhexa و samoth به همراه varg براي آتش زدن كليسايي رفتند و پس از آتش زدن آن samoth در ميان آتش گير كرد و varg او را نجات داد . nebelhexa در مورد ورگ مي گويد : " او انساني استثنائيست و در همه چيز استعداد دارد و براي رسيدن به هدف همه كاري مي كند او هميشه به samoth مي گفت كه بايد تمام كليسا ها را آتش زد .

درامر سابق و از اعضاي تشكيل دهنده emperor از ديگر اشخاص معروف اين جنبش است كه به جرم كشتن يك كشيش و آتش زدن كليسا به 14 سال حبس محكوم شد . در آگوست 1992 وقتي faust از پارك المپيك بازديد مي كرد كشيشي را ديد و با او دوستانه مشغول به صحبت شد و با هم قدم زنان به ميان جنگل رفتند و در اين جنگل faust گردن كشيش را با چاقو بريد و جنازه او را رها كرد و فرار كرد . دو روز بعد از اين جريان faust به همراه varg و euronymous براي آتش زدن كليسايي به نزديكي همان پارك رفتند و faust داخل رفت و بمب دستي كه ساخته بود در محراب كار گذاشت و انجيل و كتاب دعاي مذهبي را هم روي آن گذاشت و كمي گازوئيل در نزديكي آن ريخت و و همه با هم به سوي كوه فرار كردند تا شاهد انفجار كليسا باشند . بعد از اين واقعه بود كه faust دستگير و به 14 سال حبس محكوم شد .Ihsahn تنها عضو از پايه گذاران emperor است كه هنوز به زندان نرفته . او هم بدعتي جديد در بلك متال گذاشت . او كه لباسش شلوار پارچه اي مشكي و تي شرت بود خود را يك vampire معرفي مي كرد . Ihsahn هم در آتش زدن كليسا به همراه samoth شركت داشته . او خود را بي خانماني بيابانگرد معرفي مي كند كه از عشق و محبت متنفر است . Runhold دوست دختر ihsahn است كه استاد زيست شناسي يكي از دانشگاههاي نروژ است و فان كلاب ihsahn را تاسيس كرد . Ihsahn هم vampire را سمبل قدرت شيطان پرستها مي داند . و هميشه مي گويد بين vampire ها و Viking ها شباهتهاي زيادي است . مثل اينكه هر دو آنها نياز خود را باخشونت زياد رفع مي كردند !Runholdدر مورد ihsahn مي گويد : " او بسيار خشن است و در خواندن هم صدايش مثل غرش حيوانات وحشي است "Ihsahn در مورد خود مي گويد : " شما نمي توانيد احساسات من را درك كنيد . شما مثل بينندگاني هستيد كه فيلمي ترسناك مي بينيد ولي من در داخل فيلم هستم "

1. Buried by time and dust

Visions of that no mornings
light ever will come. I'm to old now.
The dark is so near, will I ever reach the land beyond
This is where we go when we have to die.
I've been old since the birth of time.Time buried me in earth
centuries ago, I tasted blood.
Buried by time and dust.
Many years has pasted since the funeral.
Missing the blood of human throats
so many years, ages ago.
I must await, feel my bodies stench
خیالات آن صبح بدون نور همیشه خواهد آمد
من اکنون بسیار پیرم
تاریکی بسیار نزدیک است ، آیا همیشه به آن سوی سرزمین خواهم رسید ؟
اینجا جایی است که وقتی که می خواهیم بمیریم می رویم
من پیر بودم بعد از تولد زمان . زمان مرا دفن کرد در زمین
قرنهای قبل ، خون را چشیدم
به خاک سپردم با زمان و خاک
سالهای بسیاری از این تشییع جنازه گذشت
خون گلوی مردم فراموش شد
سالهای بسیار ، سنین بسیار
من باید منتظر باشم ، حس کنم بوی گند جسدم را
Wanderings out of space.
Wandering out of time.
A world out of light, death at the end.
Only silence can be heard, silence of peoples tears.
No one knows my grave.
Buried by time and dust
سرگردان خارج از فضا
سرگردان خارج از زمان
دنیایی خارج از نور ، مرگ در انتها
فقط سکوت می تواند شنیده شود ، سکوت اشکهای مردم
هیچ کس قبر مرا نمی داند
به خاک سپارده شدم با زمان و خاک
2
Welcome !
To the elder ruins again.
The wind wispers beside the deep forest.
Darkness will show us the way"Heic noenum pax."
Here is no peace.
خوش آمدی !
برای مجدد تباه کردن کلیسا
باد در نزدیکی جنگل عمیق نجوا می کند
تاریکی نشان خواهد داد راه heic noenum pax را
اینجا صلح نیست
The sky has darkened thirteen as
we are collected woeful around a book
made of human flesh.
"De grandaevus antiquus mulum tristis,
arcanas mysteria scriptum".
آسمان سیزده بار تاریک شد همچنانکه
ما غمگین و با فکر اطراف کتاب ( مقدس ) هستیم
ساخته شده از گوشت انسانها
The books bloodwritten pages open.
"Invoco crentus domini de daemonium"
We follow with our whit eyes The cermonials proceeding.
"Heic noenum pax". Bring us the goat.
"Rex sacriticulus mortifer".
صفحات کتابهای با خون نوشته شده باز می شود
تعقیب می کنیم با چشمان کوچکمان
In the circle of stone coffins.
We are standing with our black robes on,
holding the bowl with unholy wather.
"Psychomantum et prec'r exito annos major".
"Ferus netandus sacerdos magus. Mortem animalium"
در دایره سنگ تابوت
ما با ردای بلندمان ایستاده ایم
جام را نگه می داریم با آب نامقدس

هیچ نظری موجود نیست: